وجود مامان و باباوجود مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

فرشته کوچولوی مامان

دایره افعالت!

سلام میوه دلم! مامانم تا امروز فقط 2 فعل رو بلدی استفاده کنی: رفت و پرید وقتی که کسی یا حیوانی (مثلاً گربه) یا ماشینی از مقابلت رد می شه ناخودآگاه می گی: رَ رَفت! و جالتر اینه که 2 بار تکرار می کنی! وقتی هم پرنده ای رو تو آسمون می بینی می گی: پَ یعنی پرید! الهی مامان قربون اون حرف زدنت بشه پسملم! ...
28 فروردين 1392

حسادت قشنگت!!!

سلام عزیز مامان! قربونت برم تو این پست می خوام در مورد حسادتت بنویسم. مامان 1 همکار خیلی خوب داره که خدا بهش 1 نی نی خوشگل داده به اسم حلماء. این نی نی حلمای مامانش قرار شده تو روزهای آینده به سرکار برگرده و از قضا تو مهد شما اسم نویسی کرده و هم کلاس شما شده! جونم برات بگه که تو این عمر شیرین و نازینیت که خدا بهت داده یعنی؛ به طور دقیق تو این 1 سال و 7 ماه و 25 روز و 17 ساعت و 28 دقیقه و 40 ثانیه اصلاً مامان ندیده بود که به نی نی دیگه ای حسودی کنی حتی اگه نی نی دیگه ای رو تو بغل مامان می دیدی! ولی امروز صبح تو مهد بودیم و نی نی حلماء و مامانش هم اومدند پیش ما، حلماء کوچولو اومد 1 قطعه از اسباب بازیی که شما باهاش مشغول بازی بودی برداشت، ...
28 فروردين 1392

دختر گلم هستی یا پسر عزیزم؟؟؟

میوه وجودم سلام، خوبی؟ هنوز شیطنت هات رو تو دلم حس نمی کنم. دوست دارم زودتر اعلام وجود کنی و مامان رو از سلامتی خودت باخبر. عزیزم! فردا انشاءالله می خوام برم سونوگرافی تا ببینم دختر گلم صدات کنم یا پسر قند عسل؟ البته اینو بگم واسه بابا محسن و مامان فرشته هیچ فرقی نداره، هر موقع از بابا محسن سوال می کنم دوست داری نی نی پسر باشه یا دختر؟ می دونی چی جوابم رو می ده؟ می گه فرقی نمی کنه سالم و سلامت باشه. برای منم که اصلاً فرق نمی کنه. عزیز مامان! عمه ات وقتی زنگ زد تا به خاطر وجود قشنگت بهم تبریک بگه، بهم گفت: وقتی شنیدم، احساس کردم که پسره! ولی تو ایام عید که برای بازدید رفته بودیم خونشون بهم گفت نظرم عوض شده، حالا می گم دختره!!...
26 فروردين 1392
1